از طرف او
نویسنده:
آلبا د سسپدس
مترجم:
بهمن فرزانه
امتیاز دهید
✔️ رمانهای آلبادسس پدس، نماینده زنان قرن بیستم ایتالیا است، سالهای جنگ جهانی دوم و چندین سال پس از پایان جنگ، که تقابل پیدا و پنهان فضای ناهماهنگ زندگی خانوادگی و زندگی اجتماعی و چالش زنان با محیط اطرافشان را نشان میدهد. رمان از طرف او در سال 1949 منتشر شد و داستان دختری به نام الکساندرا را روایت می کند که در جستجوی عشق تمام عمر سرگردان است و در پی کشف عشق که آن را وسیله ای برای رضایت خود در زندگی می داند در برزخی به سر می برد که قبل از او مادرش نیز آن را تجربه کرده بود.
رمان این دو زن را در موقعیتی مشابه قرار میدهد: موقعیتی حاکی از بیاعتنایی مرد به زن، و بیتوجهی او به حقوق انسانی زن، و عدم رابطه میان آنها. مادر نه میتواند بماند، و نه میتواند برود. در میانهی کتاب او با خودکشی به این رابطه پایان میبخشد. اما دختر از طرف او و از طرف همهی زنانی که چنین زندگیای را تجربه میکنند تصمیم دیگری میگیرد....
بیشتر
رمان این دو زن را در موقعیتی مشابه قرار میدهد: موقعیتی حاکی از بیاعتنایی مرد به زن، و بیتوجهی او به حقوق انسانی زن، و عدم رابطه میان آنها. مادر نه میتواند بماند، و نه میتواند برود. در میانهی کتاب او با خودکشی به این رابطه پایان میبخشد. اما دختر از طرف او و از طرف همهی زنانی که چنین زندگیای را تجربه میکنند تصمیم دیگری میگیرد....
دیدگاههای کتاب الکترونیکی از طرف او
در مورد این رمان:x
آلساندرا دختری زیبا و فوق العاده احساساتی است . روحیات او شبیه روحیات مادر پیانیست و زیبایش الئونورا می باشد . او در خانه ای زندگی می کند مانند خانه های دیگر . خانه ای که پدر فکر می کند تنها وظیفه اش در قبال خانواده پول درآوردن است و در برابر آن حتی حق تحقیر آنها را نیز دارد و مادری که در جست و جوی یک کلمه عشق و احساس در زندگی است . مادر الساندرا به خاطر عشق خودکشی می کند و همه اینها مقدمه ای می شود تا او در زندگی اش تنها و تنها به دنبال عشق باشد ........
شاید اوایل کتاب به نظرتون شبیه کتاب های عامیانه بیاد و بمونید چرا نویسنده مشهوری چنین کتابی نوشته و یا چرا چنین مترجم بنامی این کتاب را ترجمه کرده .... اما با پیش رفتن کتاب کامل متوجه زیباییش می شیم کتابی هست که به جای داستان در حقیقت روان شناسی احساس زن و مرد در برابر هم و گفت و گوها و خواست های یک زن را بیان می کنه .... کتاب قشنگیه خوشم اومد بعضی جاهاش کاملا قابل درک بود جایی که الئونورا دلش نمی خواست فرزندش دختر باشه ... وقتی الساندرا سعی می کرد با فرانچسکو صحبت کنه و فرانچسکو هیچ وقت تو مسیری که اون می خواست نمی رفت هیچ وقت منظور الساندرا را نمی فهمید حتی بهونه ها و کارهای کوچکی که الساندرا شروع می کرد تا به یک حرکت عاشقانه بینجامد ...... شاید یک جورایی خیلی طرفدارانه به زن ها نگاه کرده اما نمی دونم حس می کنم اون موقع که توی جامعه اونا و هنوز که توی جامعه ما زندگی عادلانه برای زنها مشکله شاید باید همین قدر یک طرفانه به این موضوع نگاه کرد تا کسی متوجه بشه ..... البته فقط به تقابل زن و مرد نمی پردازه بلکه روابط بین خود زن ها و همین طور افکار تنهایی یک زن نیز خیلی موشکافانه توی کتاب بررسی شده.
از انصاف نگذریم البته باید بگم الساندرا را کامل درک نمی کنم یک جاهایی آره حق داشت اون بی تفاوتی و خودخواهی خاص مردها را خوب نشون می داد اما یک جاهایی هم واقعا بی انصافی بود الساندرا قدر نمی دونست بالاخره فرانچسکو مرد خوبی بود خیلی خوب اما الساندرا دقیقا همون چیزی که تو ذهنش بود را می خواست . قدرناشناس بود حاضر نبود از طرف دیگه هم نگاه کنه و اصلا فکر نمی کرد زندگی جز عشق کلی ابعاد دیگه هم داره اما اونجاها واقعا گناه داشت که سعی می کرد به صورت شفاف با شوهرش حرف بزنه و واضح می گفت دلم کلمات عاشقانه می خواد و مرد می شنید و نمی گفت.
در هر حال بد نیست آقایون بخونند این کتاب را و یادشون بیاد وقتی کسی را دوست دارن باید چیزی که اون فرد دلش می خواد بهش بدن نه چیزی که خودشون مناسب می دونند ... یادشون بیاد چه قدر اهمیت حرف های زیبا زیاده و ......
مبحث اصلی داستان های آلبا دسس پدس زن ها و مشکلات اونهاست . او در سال ۱۹۴۴ مجله سیاسی وادبی و وعلمی مرکوری را بنیان نهاد و تا سال ۱۹۴۸ آن را اداره کرد.
قسمتهای زیبایی از کتاب :
مردها ارزش کلمات را نمی فهمند . مردها به مادیات اهمیت می دهند و زن ها با معنویات زندگی می کنند .
برای این بود که دلم می خواست تو پسر به دنیا می آمدی . مردها مثل ما از این موضوع های لطیف غمگین نمی شوند . مردها خود را با زندگی وفق می دهند . خوش به حال آنها . دلم می خواست پس از خود موجود خوشبختی را بر جای بگذارم . مادر من به هر قیمتی بود می خواست مرا از موسیقی از کتاب و شعر دور کند . دلش می خواست به چیزهای دیگر علاقه مند شوم .از او قوی تر بشوم .
مرد فوق العاده وجود ندارد . همه مردها یکسان هستند . مرد باعث بدبختی است .
زن به هر وسیله ای متوسل می شود تا در برابر عشق مقاومت کند ولی عشق همیشه از او قوی تر است .
مردها اگر در شغل خود در محاسبات مالی خود اشتباهی کنند از خود خجالت می کشند . اشتباه در مسائل عشقی برایشان علی السویه است .
برای فهم یکدیگر راه های بسیاری وجود دارد . من خطرناک ترین و مشکل ترین راه را انتخاب کرده ام . کمکم کن .
لحظه ای می رسد که باید بین تسلیم شدن یا دفاع از خود یکی را انتخاب کرد . نمی توان مدام در تردید و ترس به زندگی ادامه داد .
همه در جهان آدم های خوبی بودیم فقط می خواستیم آن خوبی را در لحظات نامناسبی به هم عرضه کنیم و به همین دلیل بود که هرگز به هم نمی رسیدیم.
در خاتمه عرض کنم رمان بسیار زیبایی است !
متشکرم دوست گرامی کتابناکیhesam maleki
آلبادسس پدس:
خانم آلبادسس پدس در سال 1911 در رم به دنیا آمد. پدرش کوبایی بود ولی خود او پس از ازدواج با یک سرهنگ ایتالیایی، تبعه ایتالیا شد.
نویسندگی را از سال 1934 با انتشار مقاله شروع کرد. رمان او به نام «هیچکس به گذشته برنمیگردد» و یک کتاب دیگرش به نام «فرار» هر دو به وسیله فاشیستها توقیف شد.
او یکی از مشهورترین نویسندگان ایتالیا و جهان است. آثار او به نامهای «از طرفاو»، «دفترچه ممنوع»، «تازه عروس»، «درختتلخ» و «عذاب وجدان» به فارسی ترجمه شدهاند. آلبادسس پدس در 1997 پاریس از دنیا رفت.
آلبادسس پدس، نماینده زنان نسل خودش است. موضوع مشترک همه آثار او «زن ایتالیایی» در سالهای میانی قرن بیستم است؛ یعنی سالهای جنگ جهانی دوم و چندین سال پس از پایان جنگ.
کشمکش پنهان و آشکار زنان در نوشتههای پدس با فضای ناهماهنگ زندگی خانوادگی و زندگی اجتماعی است و همین ویژگی است که برای زنان معاصر کشورهای جهان، جذابیت دارد و باعث میشود همه این زنان به نحوی با آثار او احساس نزدیکی و همذاتپنداری کنند.
مسئله تقابل زنان با جهان اطرافشان، یک مسئله حلنشده و جهانی است که البته در کشورهای مختلف و در بین ملیتهای مختلف به درجات مختلفی ظاهر میشود.
اشتراک در برخی فرهنگها و شباهت اوضاع سرزمینها در سالهای پس از جنگ، خواننده ایرانی را به این نویسنده ایتالیایی نزدیک میکند.
زبان و ساختار نوشتههای پدس بسیار ساده است و در شکل روایت، دچار پیچیدگی نیست. سوژههای داستانی این نویسنده هم بسیار جذاب و پرکشش است.
مثل رمانهای خوب دیگر، شخصیتهای داستانهای پدس، به خاطر پیچیدگیهای درونی و ماجراهای عجیب و غریبشان، میتوانند ذهن خواننده را درگیر کنند تا با فکر کردن به ماجراهای آنها، به تجزیه و تحلیل شخصیتها و زندگیشان بپردازد.
عشق، تنهایی، تردید:
آلبادسس پدس، هم رمان نوشته است، هم داستان کوتاه؛ اما رمانها نسبت به داستانهای کوتاه او قدرت بیشتری دارند.
عشق در داستانهای پدس حضور پررنگی دارد و نکته مهم در مورد آن، حضور پررنگاش در سنهای مختلف و بهخصوص در میانسالی است.
ابتدا عشق با تمام قوا به سمت شخصیت داستان میآید و همه چیز به نظر سهل و آسان میآید اما به مرور، مشکلات بر سر راه شخصیت ظاهر میشوند و درنهایت، باز شخصیت داستان مجبور به انتخاب تنهایی است.
یکی از ویژگیهای این نویسنده ایتالیایی، این است که در هر دوره از زندگیاش، درباره آن دوره مینویسد. یکی دیگر از ویژگیهای آثار پدس، مسئله «تردید» است. نویسنده همواره خوانندگان را با این «تردید» مواجه میکند که میان «عشق و نفرت» یا «ماندن و رفتن» یکی را انتخاب کنند.
زنان علیه زنان:
یکی از هنرمندیهای پدس در نمایاندن شیوه برخورد زنان با یکدیگر است که چون از سوی یک زن اتفاق میافتد، باورپذیر و تکاندهنده است.
نویسنده در داستانهای مختلف، تقابل مادر و دختر، مادر و مادرشوهر، 2 رقیب و 2 دوست را در زندگی خانوادگی و اجتماعیشان نشان میدهد و با نقل شکل مواجهه آنها و ناراستی و پنهانکاریشان در قبال همدیگر، طرح تازهای در تحلیل روابط زنان با همدیگر میاندازد که تاثیرگذار و به یادماندنی است.
در داستانهای او، گاهی زنان مبلغ نظریه «زن علیه زن» میشوند؛ در حالی که نویسنده، جهان مردانه را نیز نفی نمیکند. داستانهای پدس را هم زنان میخوانند، هم مردان و برای هر2گروه، جذابیت خاص خود را دارد.